فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 20 روز سن داره

دلنوشته مادرانه

زیبایی آفرینش

از زمانی که نوید یک گل کوچک در وجود مادری داده می شود تا روزهای خوب و متفاوت همراهیش، لحظه به لحظه زیبایی و ظرافت خلقتی به رخ کشیده می شود. نمایش سراسر قدرت، حکمت، عظمت و محبت خالق مهربان هستی که با اندک التفاتی تو را به توحید می رساند. دختر عزیزم با شتاب تغییر می کند و هر روز جلوه ای نو از تکامل انسانی اش را به تصویر می کشد. اکنون در آخرین روزهای دو ماهگی اش به قدری به رنگ ها واکنش نشان می دهد که جذابیت رنگها او را از خوردن و خوابیدن و ... تا ساعتی دور نگه می دارد. به عروسک های کوچکش لبخند میزند و برایشان دست و پایش را به شدت تکان می دهد. به رنگ سبز و آبی خیلی علاقه دارد.
7 تير 1393

دانستنی های مادرانه

در این بخش می خوام آنچه مادرم به من درمصرف داروهای گیاهی و خوراکی ها در شرایط بیماری، بارداری و شیردهی توصیه می کرد را یادداشت کنم که هم یادمون نره هم اگه من نبودم شما استفاده کنید:  داروی شفابخش: یک قاشق مرباخوری خاکشیر+یک قاشق مربا خوری بارهنگ+عرق نعناع+ نبات در یک لیوان آبجوش دم بکشد بعد نیم ساعت تناول شود. موارد استفاده: درد یا نفخ معده حالت تهوع دوران بارداری  ماه نهم بارداری برای کاهش تورم و زایمان راحت احساس سنگینی سرمعده یا مشاهده علایمی چون اسهال و استفراغ معمولی بدون عرق نعناع با شیرینی شکر به جای نبات خاصیت روان کننده دارد در شرایطی که به هر دلیلی گرمی شدید یا سردی شدید مزاج احساس شود ...
15 خرداد 1393

مهربان تر از مادر

هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست چون به مهربانی مادرش ایمان دارد   ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشته باشم ...
11 خرداد 1393

خاطره یک تولد

سلام کوچولوی نازم! فکر می کنم هر مادری لحظه لحظه روند تولد نی نی گلش رو خوب بیاد داشته باشه. من وشما باید یواشکی درد رو تحمل می کردیم چون اگه مامان عزیز می فهمید خیلی بد میشد  این روزها هروقت یادش میومد که داریم به تاریخ زایمان نزدیک میشیم میزد زیر گریه که مامان مرضیه شما چه جور اینهمه سختی بکشه. تازه باید از بقیه هم پنهان می کردم که مامان عزیز بسیار تیزت از حالات بقیه هم بو نبره که شما دارید تشریف میارین... به هرجهت بعد از 20 ساعت انتظار شیرین و بسیار دردآلود با کمک اعظم سادات مهربون شما از یک دنیای بی اختیار و کوچک وارد دنیای اراده و البته کمی بزرگتر شدی ... اسم شما به انتخاب بابای خوبتون بود البته ما فکر میکردیم شما درست روز...
3 خرداد 1393
1